سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/5/5
5:7 عصر

جوک دست اول 3

بدست امیر جعفرقلیزاده در دسته

?- یه روز خدا میاد به مالا نصرالدین می گه : بیا چند روز جای من کار کن ، اونم میاد و خدا هم دکمه هارو یادش می ده ، که اینو بزنی بارون میاد و این یکی رو بزنی باد میاد و اینا ، یه دکمه هم نشونش می ده می گه اینو بزنی قیامت می شه
اونم شروع می کنه به زدن دکمه ها ، خلاصه حوصلش سر می ره و دکمه قیامت رو می زنه و قیامت می شه
اول حضرت علی میاد ، می گه تو خیلی آدم کشتی برو جهنم
همینطور پیش می ره و می رسه به حضرت مهدی ، می بینه تو دفتر حضور غیابش زیاد غیبت داره
!!ملا نصرالدین می گه : تو برو با اولیات بیا


?- روزی یک مداح برای اجرای مراسم سوگواری وارد مسجدی شد که سوگواران را ترکها و لرها تشکیل میدادند مداح پس از کمی مداحی برای اینکه مجلس عرفانی داشته باشد گفت که چراغها را خاموش کنید می خواهم همه شما رابه کربلا ببرم وشروع به مصیبت خوانی کرد پس از اتمام مصیبت که چراغها را روشن کردند متوجه شد همه ترکها با ساک یا چمدان نشسته اند پرسید چه شده چرا ساک برداشته اید گفتند خودتان گفتید می خواهم ببرمتان کربلا مداح گفت لرها کجایند گفتند رفتند ترمینال جا بگیرند

 

?- به ترکه میگن چرا ترکی میگه چیه ایدز که نداریم خوب میشیم

 


?- ترکه داشته عین خر تو خیابون داشته میرفته ( با ماشین البته ) پلیس میبینه میگه : بزن بغل ترکه میزنه بغل پلیسه میگه : کارت ماشین ؛ گواهینامه ؛ بیمه

ترکه میگه: چیه باید جمله بسازم؟

 

?- یه روز یه اصفهانی رو میگیرن می برن زندان رو میکنه به نگهبان زندان میگه آقا لطفا یه لیوان آب بدید آقاهه محل نمیزاره دوباره میگه حاج آقا لطفا یه لیوان آب بدید باز هم محل نمیزاره. این دفعه میگه کربلایی یه لیوان آب بدید آقاهه میره یه لیوان آب میاره بعد رو به زندانی میگه ازکجا فهمیدی من کربلایی هستم زندانی میگه چون هم کری و هم بلایی

 

?- یه روز یه عربه بلیطه هواپیما میگیره میره راه آهن سواره اتوبوس میشه با دوچرخه میره خونشون

 


?- ترکه هزار تومن میندازه صندوق صدقات، تا غروب وامیسته اونجا هرکی میاد پول بندازه میگه آقا برو من حساب کردم

 

 

?- ترکه میره نون بربری میخره از جلوی نونوایی لواشی رد میشه میبینه نونا دارن میچرخن دست می کونه تو جیبش 25 تومن درمیاره میگه:اقا اینو بگیر نون منم سوار چرخو فلک کن

 

?- ترکه میره بیمارستان لهجشو عمل کنه.!!!!!!!!!!؟!!!!!!!!!!

 

 

?- ترکه مییاد تهران یک دختره رو میبینه بهش میگه: دوست دختر که میگن شما هستید؟

 

 

?- ترکه هر روز می رفته زنگ کلیسا رو میزده در میرفته .اخر پدر روحانی شاکی میشه یک روز پشت در کمین میکنه تا ترکه زنگ میزنه خرشو میگیره میگه چیکار داری ترکه هل میشه میگه عیسی هست !!!!

 


??- معلم میگه: پنج تا حیوان درنده نام ببر میگه : دو تا ببر 3 تا شیر !!!

 


??- یه روز به رشتی می گن چرا پرچم دزدان دریایی عکس یه کله با ضبدر کشیدن؟ رشتیه میگه: اره یعنی خوردن کله پاچه در کشتی ممنوع !!

 


??- بابای ترکه میمیره مجلس ختمش رفقای ترکه همه میان بهش تسلیت میگن ترکه خیلی احساساتی میشه میگه: به خدا خیلی زحمت کشیدین تشریف اوردین شرمنده کردین ایشاالله ختم پدرتون جبران کنم

 


??- ترکه مییاد تهرون به یه دختره گیر میده میگه اسمت چیه ! میگه پروانه بهم میگن پری ... ترکه : منم چرا غعلی بهم میگن لوستر ....


ff amirfa.com